دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ‌کس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعله‌ای بود که لرزید، ولی جان نگرفت

دل به هرکس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه‌ی عاشقی ما سر و سامان نگرفت

تاج سر دادمش و سیم و زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت

مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه‌ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت .

کسی که مثل هیچکس نیست...

مثلا...

قصه عاشقی

نگرفت ,تو ,ولی ,عاشقی ,سر ,عشق ,از من ,اما از ,زر، اما ,من عشق ,عشق جز

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روزنگار سلامت msahand ما اینده را میسازیم صحرای صحرایی این بهت بهترین سایت زنی رها از زنجیر mahtabvaector mizkade rangsalamti